کد خبر:44456
پ

قیف فساد در فوتبال چطور نتایج را مهندسی می کند؟

فساد در فوتبال گینه بیسائو مثل فساد در بخش های دیگر اداره این کشور نهادینه شده و به واسطه آلوده بودن سیستم به فساد، دستگاه قضا به صورت جدی نمی تواند به مصادیق فساد که واضح و مشخص است، رسیدگی و برخورد نماید چرا که بعضاً متوجه می شود، دستورات از نهادی فرادولتی و یا […]

بنر فانتزی بتاکاپ

فساد در فوتبال گینه بیسائو مثل فساد در بخش های دیگر اداره این کشور نهادینه شده و به واسطه آلوده بودن سیستم به فساد، دستگاه قضا به صورت جدی نمی تواند به مصادیق فساد که واضح و مشخص است، رسیدگی و برخورد نماید چرا که بعضاً متوجه می شود، دستورات از نهادی فرادولتی و یا آقازاده ای خاص صادر شده است و افراد متخلف به نوعی مامور بوده اند و معذور!

در این سیستم فساد ابتدا یک خط مشی با هدفی مشخص مثلا خوشحال نگه داشتن طیف بیشتری از مردم و یا به تعادل رساندن تعداد افتخارات دو تیم محبوب پایتخت(برگرفته از عقده های دوران کودکی) تعریف می شود. (با نگاهی به سوابق افتخارات دو تیم محبوب پایتخت در 6 سال اخیر و قبل آن به سادگی می توان فهمید ریشه برخی اتفاقات عجیب و تصمیمات عجیب تر در فوتبال این کشور چه بوده است)

در این سیستم مریض و فاسد عملاً نه وزیر ورزش از خود اختیاری دارد، نه رئیس فدراسیون و روسای کمیته داوران و انضباطی و اخلاق و … و نه حتی اعضای هیئت مدیره و مدیرعامل تیم پرطرفدار. همگی با توجه به دستوری که از بالادستی خود گرفته اند تنها انجام وظیفه می کنند و دلگرم به حمایت نهاد بالادستی خود برای ابقا در پست و سمت خود هستند.

در این سیستم اگر احدی از افراد مسئولیت دار در هر پستی، خلاف نظر آقایان عمل کند، به روشی از سیستم کنار گذاشته می شود یا مجبور به استعفا می شود. و در نقطه مقابل افراد ولو با داشتن انواع سوابق کیفری و حقوقی به فعالیت خود ادامه می دهند مگر اینکه برای سیستم به مهره سوخته تبدیل شوند که از آن جمله می توان به سرنوشت افرادی همچون هدایت حسینی(!) و خلیل اسماعیل زاده(!) و سیاس حمیدرضایی(!) انصار محمدحسنی فر(!) اشاره کرد.

از مصادیق مواردی که در بطن کار متوجه توطئه های بالادستی ها علیه یک تیم و به سود تیم دیگر شدند و به راه عدالت بازگشتند نیز می توان به توفیق پنداری(!) خطیر علی (!) فتح اله علی زاده(!) آجورلو مصطفایی، افتخار رضایی، رسول مهدی پناه و … اشاره کرد. همه این افراد در نهایت برکنار شدند یا مجبور به استعفا شدند.در این سیستم فاسد افرادی که به دنبال ماندگاری هستند، می بایست مثل خود آقایان فاسد باشند تا بمانند …

نکته جالب در خصوص رسول مهدی پناه اینکه او به واسطه فایل صوتی و تصویری لو رفته ش و افشای فساد بین وزارت و فدراسیون فوتبال در همکاری برای جعل سند باشگاه محبوب آقایان از کارش برکنار شد(ماجرای دیدار مقابل النصر) و هرگز نیز فرصت افشاگری پیدا نکرد.

یا در مورد دیگر مصطفی داریوشی و اولیا کاظمی به دلیل افشای جعل سند آقایان مجبور به ترک پست شدند.

از مصادیقی هم که با اجرای دستور آقایان، منع تعقیب گرفتند می توان به انصار محمدحسین فر، طاهر اکبری، گرشاسب حمیدرضایی، فتاح امیرحسینی، حتی سلطان مسعودی فر و سجاد حمیدی، صدر مجیدی و … اشاره کرد.

در مثالی واضح مواردی داشتیم که طرح استیضاح وزیر ورزش وقت آن کشور به دلیل تخلفات عدیده خودش و زیرمجموعه ش 3 مرتبه به صحن رفت اما هر بار در دقیقه 90 نمانیدگان متوجه نهاد حامی وزیر مذکور شدند و امضای خود را پس گرفتند.

در موردی دیگر رئیس فدراسیون گینه به واسطه افتضاحی که در عقد قرارداد با سرمربی بلژیکی و تخلفات صورت گرفته به بار آورده بود برای مدتی از انظار عمومی به بهانه بیماری قلبی کنار رفت اما به یکباره پس از اینکه آقازاده ها در راس هرم متوجه شدند در انتخاب رئیس جدید فدراسیون دچار اشتباه شده اند (دستورات آنها را انجام نمی داد) طی یک حرکت کودتاگونه، انتخابات زودهنگام برگزار شد و رئیس سابق به سمت خود بازگشت تا علی رغم داشتن پرونده باز قضائی تائید صلاحیت شود و ادامه دهنده فساد مورد نظر راس هرم در فوتبال باشد.

وقتی رئیس فدراسیون فوتبالی به این شکل به صندلی و میز خود باز می گردد، حساب کار دست رئیس سازمان لیگ، رئیس کمیته داوران، رئیس کمیته انضباطی و … می آید که چطور باید رفتار کنند چرا که در صورت تخطی از خط مشی تعیین شده، احتمال برکناری شان بسیار بالا می رود.

وقتی رئیس کمیته داوران آن کشور مدعی می شود برای ناراحت نشدن مسئولین تیم محبوب آقایان، حق را ناحق اعلام کرده یا مسئولین کمیته انضباطی بدون توجه به رفتارهای زشت سرمربی تیم محبوب آقایان، از اعمال محرومیت های بازدارنده خودداری میکنند و رئیس سازمان لیگ آن کشور زمان بازی ها و حتی استادیوم میزبان بازی تیم محبوب آقایان را با هماهنگی سرپرست شارلاتان آن تیم تعیین می کند، طبیعیست که فریاد عدالتخواهی به جائی نخواهد رسید چرا که مجریان قانون، خود غرق در فساد سیستماتیک هستند.

وزارت نشینان نیز اعضای هیئت مدیره را به گونه ای انتخاب می کنند که یا مثل مظلوم پرویزی یک خرس تنبل و خنثی باشند و یا مثل فتاح امیرحسینی به شکل کامل دستورات را اجرا کنند و باشگاه را از وجود هرگونه فردی که مخالف ادامه این رویه است خالی کنند.

در این بین رسانه های رنگی و تریبون به دست ها هم به واسطه حمایت زیرپوستی از تیم محبوب آقایان(حالا دیگر علنی) و حاشیه سازی برای تیم رقیب، پوئن می گیرند و به عنوان جایزه خوش خدمتی، برنامه آنها ادامه پیدا می کند و یا مبلغی به عنوان پاداش به رسانه مذکور بابت انتشار مطالب جهت دار می رسد یا خبرنگار چاپلوس در فدراسیون سمت میگیرد و با همه اعزام های تیم، به کشور مقصد مشرف می شود. شاید یکی از دلایلی که فردوس عادل پور از این چرخه حذف شد، خارج شدن او از چارچوب ترسیمی آقایان بود که به جای زیر پا گذاشتن شرف خود در ماه های آخر حضورش تنها به دنبال عدالت بود. او که با پخش یک آیتم و اعترافات طارم مهدوی (!) نقش مهمی در محرومیت او و باشگاه محبوب آقایان ایفا کرده بود، مورد غضب بالادستی ها قرار گرفت و به نوعی تبعید رسانه ای شد.

مجری یک برنامه معلوم الحال که ید طولایی در حاشیه سازی برای تیم رقیب آقایان دارد، با نادیده گرفتن حقایق و استفاده از کارشناسان رنگی یا وابسته به کمیته داوران، همواره سعی در وارونه نشان دادن اشتباهات داوری به سود یا زیان تیم ها دارد چرا که او متعهد به برنامه سازی در جهت اهداف آقایان شده که جای فردوس عادل پور را گرفت.

در نهایت این داوران هستند که پیاده نظام آقایان در اجرای اهداف در مستطیل سبز و مهندسی نتایج را برعهده دارند. دوستان دیگر در این قیف فساد، تا جای ممکن اقدامات خارج از زمین برای ناکامی تیم رقیب(مثلا عدم پرداخت مطالبات 6 ماهه، ندان مجوز برای عقد قرارداد با نهاد مالی و …) و آماده شدن تیم محبوب خود(کمک های مالی پشت پرده ولو خلاف قانون، جذب بازیکن سرباز ولو نامه به نظام وظیفه و برگرداندن ستاره ها ولو لابی در حد رئیس جمهور و …) را دنبال می کنند.

داوران که عمدتاً در استان های خود، کارمند وزارت ورزش یا فدراسیون فوتبال محسوب می شوند نیز از ترس از دست دادن شغل خود، مجبور به جانبداری از تیم محبوب آقایان و سوت علیه تیم رقیب هستند چرا که آنها به خوبی از سرنوشت داورانی که قانون را برای تیم ها بدون ملاحظه رنگی اجرا کردند باخبر هستند که چطور به یکباره هم از فوتبال کشور محو شدند و هم شغل دولتی خود را از دست دادند! در این سیستم اصلاً نیازی به ابلاغ و توصیه مستقیم برای انجام کاری نیست، همه افراد زیرمجموعه چشم بسته می دانند چه باید بکنند تا آقایان ناراحت نشوند. (به سود تیم محبوب و به ضرر رقیب سوت بزنند چرا که تنها با این روش در چرحه داوری خواهند ماند و به پاس خوش خدمتی که انجام داده اند باز هم مسابقات پخش زنده را قضاوت می کنند و در استان به مدارج بالاتر ارتقا شغلی می گیرند)

در مجموع در یک ساختار فاسد اداری، هیچگاه نمی توان به دنبال عدالت بود چرا که شاکی می بایست شکایت خود را به جایی ببرد که وقتی قاضی متوجه حامیان متشاکی می شود، پرونده را به دلایل نامشخص یا می بندد و یا اطاله دادرسی و … صورت می گیرد و به بایگانی تاریخ می پیوندد. از ماجرای صغرسن بیران علیرضاوند گرفته تا ماسمالی وضعیت خدمت امیر وحیدی !

این بود کل ماجرای فساد در فوتبال کشور گینه بیسائو !! با وجود چنین سیستم فاسد و افراد فاسدتری که برای پست و مقام و ثروت اندوزی حاضرند پا بر روی وجدان و شرف خود بگذارند، به دنبال عدالت نگردید. تنها راه گوشمالی این جماعت، دو برابر شدن انگیزه تیم های مظلوم برای شکست تیم محبوب حکومتی آقایان است که داغی بزرگ بر دل یک سیستم می گذارد. بی جهت نیست که غفور وریایی پس از پیروزی در دربی مدعی شد ما تنها یک تیم را نبردیم یک جریان را شکست دادیم …

جالب اینکه غفور وریایی هم به دلیل دیدگاه های ضدفساد، محکوم به جدایی از تیم محبوبش شد.

در پایان امیدواریم مسئولین فدراسیون فوتبال گینه بیسائو از مسئولین پاکدست و درستکار فدراسیون فوتبال ایران یاد گرفته و در مسیر عدالت حرکت کنند چرا که تا زمانیکه آنها وابسته به وزارت ورزش هستند و عملاً دولتی عمل می کنند، همین آش خواهد بود و همین کاسه!

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید